میراث پل ولکر: نابودگر تورم؛ سازنده استقلال

به گزارش وبلاگ عینک آفتابی شیک، خبرنگاران: مردی که شکست ناپذیری تورم را به افسانه تبدیل کرد در سن 92 سالگی در گذشت.

میراث پل ولکر: نابودگر تورم؛ سازنده استقلال

مجتبی فتاحی: پل ولکر در شرایطی ریاست فدرال رزرو را پذیرفت که شروط خود را بدون جواب منفی به سیاست مداران منتقل کند. وی در این رابطه گفت هیچ گونه مداخله سیاسی را نمی پذیرد و پس از آن با کوشش بسیار، دخالت در یک نهاد مستقل را به حداقل رساند تا بتواند آمریکای دچار تورم دو رقمی را از باتلاق اقتصادی آن دوره به بیرون راهنمایی کند. جیمی کارتر رئیس جمهوری وقت آمریکا با شرایط ولکر موافقت کرد؛ اگرچه اعضای کابینه دست از انتقاد برنداشتند.

در اواخر دهه 70 رئیس فدرال رزرو، پل ولکر برای درمان رکود تورمی نرخ بهره را به شدت افزایش داد و آن را دو رقمی کرد. از آن موقع هرگز هیچ اقتصاد پیشرفته ای چنین نرخ بهره ای را تجربه ننموده است. این سیاست که به سناریوی تورم زدایی معروف شد بسیار پیروز بود و تورم ایالات متحده را کاهش داد. در گام نخست، در اواخر دهه 1970 با اجرای سیاست های انقباضی پولی نرخ بهره به شدت افزایش یافت و با فاصله قابل توجهی نسبت به نرخ تورم، بالاتر نهاده شد. پس از اعمال سیاست های انقباضی، نرخ تورم کاهش یافت و به حدود قابل تحملی رسید؛ هرچند افزایش نرخ بهره نوساناتی را در نرخ فراوری داخلی در پی داشت ولی با اجرای سیاست های پولی و کاهش نرخ تورم، نرخ انتظاری بهره نیز کاهش پیدا کرد و به تبع آن فراوری ملی با بهره گیری از سیاست پولی منضبط از ثبات برخوردار شد. در نتیجه با اعمال سیاست های مناسب طرف عرضه، فراوری ملی در راستا بهبود نهاده شد.ولکر در سال 1980 نرخ بهره صندوق فدرال رزرو را به بالاترین مقدار خود در تاریخ ایالات متحده رساند تا بتواند به تورم دو رقمی که اقتصاد آمریکا را به چالش کشانده بود، سرانجام دهد. ولکر مجبور بود با تورم 10 درصدی سالانه ایالات متحده با سیاست های انقباضی خود مقابله کند. او با حرکتی شجاعانه نرخ صندوق فدرال را در ماه مارس سال 1980 از 25/ 10 درصد به 20 درصد رساند و مقدار آن را دو برابر کرد. بعد در ماه ژوئن او برای مدت کوتاهی نرخ را پایین آورد؛ اما زمانی که تورم دوباره بازگشت ولکر مقدار نرخ بهره را در ماه دسامبر دوباره به 20 درصد افزایش داد و تا ماه مه 1981 مقدار آن را بالای 16 درصد نگه داشت.

کار درست را انجام دهید،به امور اقتصادی پر ریسک اعتمادنداشته باشید و شجاعت انجام کار درست را داشته باشید

در کوشش های خود ثابت قدم باشید

مارتین ولف

نئولیبرال

پل ولکر بزرگ ترین مردی است که من تا کنون شناخته ام. او به والاترین درجه ای که رومی ها آن را فضیلت می نامیدند، رسید: شجاعت اخلاقی، صداقت، فروتنی، خردمندی و فداکاری در خدمت به مردم و کشور. اینچنین مقاله خود را درباره کتاب زندگینامه او که با نام مصرانه تا پایان ادامه بده: کوشش برای پول سالم و دولت خوب سال گذشته منتشر شد را آغاز نموده بودم. همانطور که هملت درباره پدرش گفت: او مرد بزرگی بود، از همه نظر بزرگ. هرگز کسی مانند او نخواهم دید.

آن کتاب حاوی مشاوره جهان شمول ولکر بود. در واقع محتوای کتاب تجسم فضیلت های رئیس پیشین فدرال رزرو ایالات متحده و ارزش های او بود. با درگذشت او، باید درحالی که می دانیم جهانی امروز تا چه اندازه با گذشته متفاوت است، با شرایط پیش آمده ادامه دهیم.فضیلت های ولکر ابدی هستند. بدون داشتن خدمتگزارانی [مردمی] با کیفیت او و به همان اندازه مهم و بدون جامعه ای که بداند به خدمتگزارانی اینچنین باکیفیت احتیاج دارند، نمی توان از یک سیر سیاسی پایدار برخوردار بود. به هیچ طریقی نمی گردد آنچه رومی ها res publica خوانده اند (به معنای واقعی کلمه، یک امر عمومی) یا همان جمهوری را حفظ کرد. ما متکی به تلفیق و در هم تنیده شدن توانایی ها با شخصیتمان هستیم. اما این حقیقت را بدون توجه به مخاطراتی که به دنبال دارد فراموش نموده ایم.ارزش های ولکر نیز اهمیت کمتری ندارند. او به دولت خوب، همکاری بین المللی، نظم و انضباط اقتصادی، پول سالم و فاینانسی که خدمتگزار و نه حاکم بر اقتصاد است، اعتقاد داشت. این طریقت امروزه به همان اندازه معتبر است که در طول عمر طولانی خدمت ولکر به عموم معتبر بود.

ولکر این فضیلت ها و ارزش ها را زمانی به یکدیگر پیوند داد که مشغول بزرگ ترین نبرد زندگی اش بود: در نبرد برای شکست دادن تورم. این حقیقت معمولا به فراموشی سپرده شده است که پیش از انتصاب جسورانه او به سمت ریاست فدرال رزرو ایالات متحده از سوی جیمی کارتر در سال 1979، یأس در اتمسفر جامعه پراکنده شده بود. مبارزه بسیار سخت بود و هزینه های آن نیز گزاف. بسیاری از مردم رنج فراوانی متحمل شدند. اما این نبرد با پیروزی سرانجام یافت، و از پس آن، دوره ای طولانی با تورم پایدار پدیدار شد که نسل های بعدی اکنون آن را بدیهی می دانند و بدون هیچ قدردانی یا اطلاع از چگونگی فراهم شدن این فضای پایدار (در مقایسه با دوران تورم شدید دهه 1970 و ابتدای 1980 میلادی) در این بستر که ماحصل کوشش های مردان بزرگی از جمله ولکر است، زندگی می نمایند.در حالی که ولکر بر تورم پیروز شده بود، در سایر زمینه های دیگر باخت. او از سیاست های اقتصادی و فاینانس دولت رونالد ریگان ناخشنود بود. وی در سال 1987 به درستی با دستور ریگان سمت خود را به آلن گرین اسپن داد، که بیشتر با ایدئولوژی دولت حاکم همخوان بود. ولکر به صراحت از ایدئولوژی جانشین خود درخصوص فضیلت های امور اقتصادی لیبرال فاصله گرفت. در واقع، وی در سال 2009 میلادی اظهار کرد: مهم ترین نوآوری اقتصادی که من در 20 سال گذشته دیده ام، ماشین سخنگوی اتوماتیک (مثل ATM) است.بحران اقتصادی سال 2008 این شک و تردید دیرینه را برانگیخت، تا اینکه قانون ولکر که هدف آن منع موسسات بانکی ایالات متحده از تجارت اختصاصی به عنوان مثال در حوزه مسکن بود، از دل آن بیرون آمد. هنگامی که من عضو کمیسیون مستقل بانکداری در انگلستان در سال 2010 تا 2011 بودم، ولکر آمد تا با ما در خصوص این پیشنهاد صحبت کند. ما از استدلال های او قانع نشدیم. اما هیچ کس نمی توانست در اشتیاق او به ایجاد سیستم اقتصادی پایدار و مفید تردید کند.

بنابراین، میراث ولکر جدا از کاستن تورم و سابقه برجسته خدمات عمومی چیست؟ او فواید داشتن بانک های مرکزی مستقل را ترویج و اثبات کرد. او فواید داشتن تکنوکرات های درجه یک برای خدمات عمومی با وجود فشارهای کوتاه مدت از سوی سیاستمداران را نشان داد. این موارد همواره با یکدیگر مرتبط هستند. اگرچه در عصر پوپولیستی ما، این موارد در دو طرف اقیانوس آتلانتیک به چالش کشیده می شوند.از طرف دیگر، جهانی امروز تقریبا برخلاف فضایی است که ولکر با آن روبه رو بود، به ویژه در خصوص سیاست های پولی. در پنج دهه اول پس از جنگ جهانی دوم، نگرانی های پولی غالبا تقاضای بیش از حد و تورم بود، اما امروزه تقاضای ضعیف و کاهش فرایند رشد قیمت ها نگران نماینده اند. در جهانِ ولکر، سیاست گذاری پولی از نظر سیاسی سخت بود، اما از نظر فنی آسان بود: محدود کردن تقاضا. این امر مستلزم تشدید سیاست های پولی انقباضی با روش های شناخته شده بود.با این حال، هنگامی که تقاضا ضعیف و تورم پایین است، بانک های مرکزی باید سیاست های پولی انبساطی را اجرا نمایند. اما هنگامی که نرخ بهره کوتاه مدت به صفر برسد، اجرای سیاست انبساطی از نظر فنی سخت خواهد شد. بانک های مرکزی باید گزینه های مختلف غیر متعارف را در نظر بگیرند: حجیم کردن ترازنامه به وسیله تسهیل مقداری، نرخ بهره منفی؛ و آنچه میلتون فریدمن، آن را پول هلی کوپتری خواند که در آن به وسیله پرداخت مستقیم یا تامین اعتبار: پولی دائمی برای پوشش کسری های اقتصادی به مردم می دهد. انتخاب از میان این گزینه ها پیچیده و بحث برانگیز است. بعضی از گزینه ها، با مقاومت سیاسی شدیدی روبه رو می شوند، گرچه این سیاست های پولی نباید با شدت اجرا شوند که منجر به وقوع رکود گردد، بلکه باید برای مهار تورم تنظیم شده باشد.

عدم محبوبیت نرخ های بهره منفی در میان عموم کاملا آشکار است. مردم از فکر پرداخت اقتصادیات بر سپرده های بانکی خود خشمگین می شوند. اما اگر نرخ های بهره منفی به سپرده گذاران منتقل نگردد، این اقتصادیات بر بانک ها اعمال خواهد شد. این امر با مخالفت لابی قدرتمند بانکی و این بحث که چنین اقدامی از نظر اقتصادی آسیب رسان است، همراه می گردد.پایین بودن نرخ بهره بلند مدت، پرداخت بدهی صندوق های بازنشستگی و بعضی شرکت های بیمه را تضعیف می نماید. قیمت های بالای دارایی ها به افزایش نابرابری ثروت منتهی خواهد شد. همچنین تامین اقتصادی مستقیم از سوی دولت را می توان مانند مجوزی برای عدم مسوولیت پذیری اقتصادی و راهی برای براندازی استقلال بانک مرکزی دانست.در راه مقابله با چالش های امروز، جزئیات اقدامات ولکر آن چنان مرتبط نیست. اما درس های او چنین نیستند: حتی اگر انتخاب راه درست، امروزه سخت تر شده باشد: کار درست را انجام دهید، به امور اقتصادی پر ریسک اعتماد نداشته باشید و شجاعت انجام کار درست را داشته باشید. هرچند جهان مکانی پیچیده و غافلگیرنماینده است، اما این حقایق برای همواره باقی می مانند.

خطر انقراض میراث ولکر

اسکات سامنر

مانتریست

به نظر من، دیدگاه مرد بزرگ در دل تاریخ نادرست است و در عقیده شخصی خودم نسبت به مفهوم هویت فردی شکاک هستم. بنابراین آنچه ما از آن به عنوان پل ولکر یاد می کنیم ممکن است ارتباط کمی با تجربه واقعی زندگی ولکر یا تاثیر وی بر جامعه داشته باشد. با این وجود، با توجه به استانداردهای متعارف، پل ولکر بدون شک مرد بزرگ و با تاثیر مثبت بر جامعه بود. اگر به فرایند رشد اسمی و واقعی فراوری ناخالص داخلی (نرخ 12 ماهه) در سال های حضور وی به عنوان رئیس فدرال رزرو دقت کنیم، این دوره تقریبا نمایانگر دیدگاه میلتون فریدمن از اقتصاد کلان است. 4 نشانه را در نظر بگیرید:

1- فریدمن معتقد بود که شوک های اسمی چرخه تجارت را تحت تاثیر قرار می دهد، اما تقریبا تاثیر طولانی مدت بر متغیرهای واقعی ندارد. در فرایند رشد اسمی و واقعی فراوری ناخالص داخلی دوره ولکر یک همبستگی کوتاه مدت قوی وجود دارد، اما در دراز مدت با رشد واقعی قوی تری (در 4 سال آخر ریاست ولکر) نسبت به رشد اسمی ضعیف تر روبرو هستیم. شکاف بین این دو همان تورم است. هنگامی که ولکر تورم را کاهش داد، بیکاری در ابتدا افزایش یافت و سپس به نرخ طبیعی بازگشت. فراوری ناخالص داخلی واقعی در ابتدا کاهش یافت و پس از تعدیل بازار کار با کاهش تورم و افت رشد فراوری ناخالص داخلی اسمی، به شدت بهبود یافت. این فرضیه نرخ طبیعی فریدمن است.

2- تورم در طول دهه 1980 با وجود اینکه سیاست های اقتصادی بسیار گسترده شد، به شدت کاهش یافت. این واقعیت دیدگاه فریدمن را تایید کرد که سیاست های پولی، تورم را تحریک می نماید، نه سیاست های اقتصادی. این شرایط منجر به انقلاب جدید کینزی شد که مسوولیت سیستم پولی را برای تعیین راستا تقاضا به عهده فدرال رزرو گذاشت.

3- سیاست سخت گیرانه پولی در دوره ولکر باعث شد نرخ بهره در اواخر سال 1981 برای چند ماه افزایش یابد و دوباره در اوایل 1980میلادی نیز تکرار گردد. در هر دو مورد، نرخ بهره متعاقبا به شدت کاهش یافت. به یاد بیاورید که فریدمن استدلال می نماید که نرخ پایین بهره نشان از انقباض پولی در گذشته داشته است. (تأکید بر تنش گذشته.)

4- همانطور که فریدمن پیش بینی کرد، سرعت گردش پول با کاهش تورم به شدت کاهش یافت. البته بیشتر این بینش ها اکنون در حال فراموشی جمعی هستند. من به تازگی با دانشجویی صحبت کردم که یک کلاس اقتصاد کلان متوسط را در یک دانشگاه نخبه پرور می گذراند. هیچ یک از این بینش های فریدمن در دروس آنها تدریس نمی شد. در این دوره تقریبا 100 درصد از مطالب بر پایه کینزینیسم پیش پا افتاده بود: یک ضریب فزاینده هزینه پس از دیگری! و تقریبا هیچ بحثی درباره سیاست پولی صورت نگرفت. به من گفته شد که استاد به سیاست پولی ایمان ندارند. حتی به دانشجویان گفته نشده است که بانک های مرکزی چگونه تورم را هدف قرار می دهند. از آنجا که درس های دوره ولکر فراموش می شوند، ما اگر وارد عصر تاریک جدیدی نشده باشیم، به زودی وارد آن خواهیم شد.

پل ولکر و برتون وودز

بنیامین اپل باوم

مستقل

پل ولکر رئیس فدرال رزروی که درگیر نبرد با تورم بود، در سن 92 سالگی درگذشت. ولکر به سیاست های اقتصادی آمریکا برای دهه ها یاری کرد، به ویژه با رهبری کمپین پرهزینه فدرال رزرو برای خنثی کردن تورم در دهه های 1970 و 1980 میلادی.

پل ولکر که بیش از 6 دهه به شکل دهی سیاست اقتصادی آمریکا یاری کرد، مهم ترین عملیاتش با رهبری کمپین پرهزینه فدرال رزرو برای خنثی کردن تورم افسارگسیخته دهه های 1970 و 1980 میلادی است. مرگ پل در نیویورک توسط دخترش جانیس زیما تایید شد که علت آن را اعلام نکرد. ولکر به دلیل سرطان پروستات که در سال 2018 تشخیص داده شد تحت درمان نهاده شده بود. ولکر، هیبتی برجسته، زبانی کم حرف و گاه با چهره ای پر چین و چروک، با آغاز لنگش هژمونی اقتصادی آمریکا در دوره پس از جنگ وارد واشنگتن شد. او زندگی حرفه ای خود را وقف دست و پنجه نرم کردن با عواقبی که پیش رو بود کرد. ولکر به عنوان یکی از مقام های ارشد وزارت خزانه داری در دوره ریاست جمهوری جان اف کندی، لیندون جانسون و ریچارد نیکسون، مدت طولانی برای احیای نسخه اصلاح شده سیستم پولی بین المللی پس از جنگ جهانی دوم که به توافق برتون وودز مشهور شد، مبارزه کرد، اما کوشش او با شکست همراه بود. ولکر به عنوان مقام ارشد فدرال رزرو از سال 1975 تا 1987، علاوه بر مقابله با تورم، درصدد محدود کردن سیستم اقتصادی بدون مقررات کافی بود و هشدار می داد که رشد سریع بدهی دولت فدرال سلامت اقتصادی کشور را تهدید می نماید. وی در آخرین سمت رسمی خود، به عنوان رئیس هیات مشاوره احیای اقتصادی رئیس جمهور باراک اوباما که در پاسخ به بحران اقتصادی سال 2008 میلادی تشکیل شده بود، قانون گذاران را ترغیب کرد که محدودیت های جدیدی را برای بانک های بزرگ اعمال نمایند. اقدامی که به نام قانون ولکر شناخته می گردد.ولکر در مدت زمان طولانی خدمات عمومی خود را با یک حرفه پرسود در وال استریت که برجسته ترین آن به عنوان مدیر اجرایی بانک سرمایه گذاری Wolfensohn & Company بود، درهم آمیخت تا توان ادامه خدمت را داشته باشد. شهرت وی به انسانی مصر در صداقت و راست جویی، از او داور مستقل مجبوبی ساخت که در ماموریت های سخت، به گزینه اول قضاوت مبدل شد. به طور مثال، وی بر فرایند بازپرداخت سپرده هایی که بانک های سوئیسی نتوانسته بودند به خانواده های قربانیان هولوکاست بازگردانند، نظارت کرد. سرانجام دادن به دوره طولانی تورم پس از آنکه جیمی کارتر وی را به عنوان رئیس فدرال رزرو در سال 1979 میلادی انتخاب کرد، بزرگ ترین پیروزیت او به شمار می رود. شوک درمانی ولکر که انتظارات بیش از اندازه مصرف گرایان را هدف قرار داده بود، منجر به یک دوره رکود شد. مصرف اضافه عامل رشد سریع و مداوم قیمت ها در آن دوره به شمار می رفت. ولکر با شوک درمانی اش این معادله را به یک ادراک عمومی تبدیل کرد، هرچند هزینه گزاف بود. متوقف کردن مصرف نمایندگان از خرید خانه و اتومبیل، میلیون ها کارگر را از شغل خود محروم کرد. ساختمان سازان خشمگین برای ابراز احساسات خود، قطعات چوب به مقر مرمرین فدرال رزرو در واشنگتن ارسال کردند. اما در نهایت ولکر پیروز شد فشار تورمی را از اقتصاد خارج کند. پیروزی او دوره ای را آغاز کرد که رهبران هر دو حزب سیاسی تا حد زیادی به استقلال بانک مرکزی احترام بگذارند. پس از این گشایش به تکنوکرات ها اجازه داده شد که نقشه سیاست های پولی را با دخالت سیاسی اندک ترسیم نمایند. بن برنانکی، رئیس فدرال رزرو از سال 2006 تا 2014 میلادی، یکی از قطعات چوبی را که ولکر در جریان مبارزه با تورم دریافت نموده بود، در قفسه کتابخانه خود نگه داشته که سمبل انتخاب درست توأم با پذیرش هزینه های این انتخاب است.برنانکی در مصاحبه ای اظهار کرد: او استقلال را به نمایش عموم گذاشت. ولکر این ایده را پدید آورد: می توان کاری کرد که از جنبه سیاسی نامطلوب اما از نظر اقتصادی ضروری باشد.

سه درس پولی از ولکر

اریک شرمن

مستقل

اوایل هفته گذشته، پفراینده یک اقتصاددان بسیار اثرگذار بسته شد که در 6 دهه خدمات بزرگی داشت و از جمله رئیس بانک مرکزی آمریکا بود و توانست با سیاست های پولی خود با تورم به شکل موثر مبارزه کند. نقش او در سرانجام بخشیدن به استاندارد طلا در دوره ریاست جمهوری نیکسون هنوز هم باعث خشم عده ای از اقتصاددان هاست. هنوز هم میلیون ها نفر از افزایش شدید نرخ های بهره که ولکر برای مبارزه با تورم باعث آن شد خشمگین هستند.

بسیاری از مدیران بانک های مرکزی طی دهه های گذشته کوشش نموده اند از نقش ولکر در سیاست های پولی بکاهند و بر تراکنش های پرریسک بانک های تجاری که در دوران ریاست جمهوری باراک اوباما با نظارت ولکر انجام می شد محدودیت ایجاد نمایند. اما نگاه به فعالیت های او یعنی حضور در دولت نیکسون، ریاست بر بانک مرکزی در دو دولت و مبارزه با تورم سه درس در بر دارد که سیاست گذاران هوشمند می توانند از آنها استفاده نمایند.نخستین درس این است که هیچ کشوری یک جزیره نیست. سال 1973 در دوره ریاست جمهوری نیکسون، ولکر معاون وزیر دارایی آمریکا در امور پولی بین المللی بود. در آن موقع استاندارد طلا در جهان مورد استفاده قرار می گرفت و به دلیل چاپ میزان بالای پول از سوی کشورها برای جبران هزینه های جنگ جهانی دوم، نرخ های تورم در جهان به شدت بالا بود. طبق توافق نامه برتون وودز مربوط به سال 1944 دلار آمریکا در ارتباط با طلا، به ارز بین المللی تبدیل شد که بانک های مرکزی کشورهای مختلف باید نرخ برابری تعیین از ارزش ارز خود با آن را حفظ می کردند. با این حال رویه یاد شده مشکلاتی در پی داشت. استاد اقتصادی دانشگاه نوتردام و اقتصاددان پیشین فدرال رزرو می گوید: حفظ سیستم نرخ برابری ثابت بر بازارها اثرات منفی گذاشت، زیرا بازارها نمی توانستند به راحتی با شرایط جدید هماهنگ شوند.

در دهه های 1960 و 1970 همزمان با آنکه شرایط اقتصادی ژاپن، آلمان و فرانسه بهتر شد و استاندارد زندگی بالا رفت لازم بود ارزش ارزها در این کشورها افزایش یابد. افزایش ارزش پول، سرمایه گذاری بیشتری را جذب می کرد و زمینه برای رونق بیشتر فراهم می شد. اگرچه کشورها گاه اقداماتی برای تغییر نرخ برابری ارز خود با دلار انجام می دادند اما از لحاظ مقررات، انعطاف کافی وجود نداشت. ارزش دلار تحت فشار نهاده شد، زیرا ارزش آن بالاتر از حد ذاتی خود در نظر گرفته شده بود، واردات بی دلیل ارزان بود و صادرات آمریکا گران تر از آن بود که بتواند با کالاهای دیگر کشورها رقابت کند. برای حل این مشکل و بهتر کردن شرایط اقتصاد آمریکا لازم بود تغییراتی به وجود آید. در واقع باید به دیگر کشورها اجازه داده می شد از لحاظ اقتصادی قدرتمندتر شوند. ولکر با حرکت به سمت لغو توافق نامه برتون وودز به همه نشان داد که کشورها نمی توانند در انزوای اقتصادی زندگی نمایند و باید به هم اجازه رشد دهند.دومین درس این است که انجام وظیفه بالاتر از پست و مقام است. سرانجام دوره رعایت توافق نامه برتون وودز آغاز عصر طلایی اقتصاد آمریکا را تضمین نکرد. ولکر سال 1979 هنگامی که از سوی جیمی کارتر به عنوان رئیس بانک مرکزی آمریکا انتخاب شد با چالش های بزرگی روبه رو بود: بازارهای اقتصادی در دو سال قبل هیچ رونقی نداشتند و نرخ تورم از 5 درصد به نزدیکی 14 درصد بالا رفته بود. همچنین بازدهی اوراق قرضه پس از کسر نرخ تورم منفی 3درصد بود. ارزش دلار پایین بود و اوپک قیمت نفت را بالا برده بود. سرانجام دوره توافق نامه برتون وودز پیامدهایی داشت. استاد اقتصاد دانشگاه کالیفرنیا می گوید: آقای ولکر هم در ایجاد زمینه بالا رفتن نرخ تورم در دهه 1970 و هم مهار نرخ تورم در سال های بعد نقش کلیدی داشت.

این فرآیند حاصل افزایش بی سابقه نرخ های بهره از سوی بانک مرکزی بود. در آن دوران نرخ ها به بالاتر از 20 درصد هم رسید. ولکر عملا اقتصاد آمریکا را وارد رکود عمیق کرد تا قیمت ها را پایین آورد و این باور را از میان ببرد که قیمت کالاهای مصرفی برای همواره بالا خواهند رفت. این یک تصمیم پرطرفدار نبود اما ولکر از اینکه به اقتصاد شوک وارد کند تا در راستا درست قرار گیرد نمی ترسید. اقدام ولکر اقدامی بود که روسای قبلی بانک مرکزی هیچ تمایلی به آن نداشتند و بعضی از آنها ادعا می کردند که چنین کاری ممکن نیست. کارتر و ریگان مخالفتی با سیاست های ولکر نداشتند، اما دیگران در دولت آمریکا از سیاست های او بسیار ناراضی بودند. این واقعیت که ولکر چنین موضعی اتخاذ کرد و ریسک دوباره انتخاب نشدن را پذیرفت یک درس و مثال بسیار مهم برای روسای بعدی بانک مرکزی است. این مهم ترین میراث ولکر است و نشان می دهد شما می توانید در برابر رئیس جمهور و دولت بایستید و این چیزی است که ما اکنون از روسای بانک های مرکزی انتظار داریم.سومین درس این است که تحول در اقتصادها باید با دقت انجام گردد. بسیاری از فعالان تجاری و سیاست گذاران با نگاه به سودهای بالاتر و فعالیت اقتصادی خواهان کاهش محدودیت های قانونی برای صنعت خدمات اقتصادی شده اند و این چیزی است که بسیاری از پدیده ها از تجارت الکترونیک گرفته تا ارز های دیجیتال را ممکن نموده است. اما اشتیاق به پیشرفت همچنین خطرات بالقوه در پی داشته است و این همان واقعیتی است که بحران اقتصادی و رکود اقتصادی یک دهه قبل نشان داد. پس از آن فاجعه، ولکر در تدوین مقرراتی که ریسک های بانک های تجاری را محدود می کرد نقش داشت. خطر اصلی این بود که بیمه فدرال ممکن بود بخواهد از پول اقتصادیات دهندگان زیان های عظیم را جبران کند. ولکر معتقد بود با بانک های تجاری همواره متفاوت برخورد شده و باید همچنان با آنها متفاوت از بانک های سرمایه گذاری و صندوق های سرمایه گذاری رفتار گردد. بعضی با این دیدگاه مخالف بودند و تدوین و اجرای مقررات احتیاطی را آنقدر به تعویق می انداختند که بحران رخ دهد. استاد دانشگاه جان هاپکینز می گوید: ولکر فردی درستکار بود که همه به او اعتماد داشتند و دقیقا به همین دلیل توانست به این پیروزیت ها برسد. ولکر در جایی گفته بود: مردم می گویند من قدیمی هستم و از جهانی جدید خبر ندارم. اکنون پاسخی به این دیدگاه دارم. کسی به من گفت می دانید شما مرا به یاد فیلمی که 5 یا 10 سال پیش دیده بودم می اندازید. نام آن فیلم بازگشت به آینده بود. خب بنابراین شعار من این است: می خواهم به آینده بازگردم. ولکر معتقد بود باید تدابیر احتیاطی لازم به خصوص برای بانک های تجاری اتخاذ گردد در غیر این صورت شرایط ممکن است از کنترل خارج گردد.روسای بانک های مرکزی باید به این سه درس از دوران کاری پل ولکر توجه نمایند: تصمیم های شجاعانه بگیرند، نگران موقعیت خود و دیدگاه دیگران نباشند و تدابیر لازم برای کاهش ریسک ها را اتخاذ نمایند. در این حالت می توان امیدوار بود بانک های مرکزی به وظیفه خود یعنی حمایت از رونق و ثبات اقتصاد عمل می نمایند.

منبع: اقتصادنیوز

به "میراث پل ولکر: نابودگر تورم؛ سازنده استقلال" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "میراث پل ولکر: نابودگر تورم؛ سازنده استقلال"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید